معنی فارسی the rub
B2مسأله یا مشکل اصلی، به طور خاص زمانی که یک موقعیت به نظر مطلوب میرسد اما یک نکته منفی وجود دارد.
The difficulty or catch in a situation; the main issue or obstacle.
- IDIOM
example
معنی(example):
مسأله این است که ما زمان کافی برای تمام کردن نداریم.
مثال:
The rub is that we don't have enough time to finish.
معنی(example):
مسأله اصلی این است که ما به ارتباط بهتری نیاز داریم.
مثال:
The rub of the matter is that we need better communication.
معنی فارسی کلمه the rub
:
مسأله یا مشکل اصلی، به طور خاص زمانی که یک موقعیت به نظر مطلوب میرسد اما یک نکته منفی وجود دارد.