معنی فارسی the rule
A2قاعده، یک دستور خاص یا اصل که معمولاً برای هدایت رفتارها یا فعالیتها استفاده میشود.
A specific guideline or principle that governs conduct or procedures.
- NOUN
example
معنی(example):
قاعده این است که همه باید به موقع برسند.
مثال:
The rule is that everyone must arrive on time.
معنی(example):
طبق قاعده، حیوانات خانگی در ساختمان مجاز نیستند.
مثال:
According to the rule, pets are not allowed in the building.
معنی فارسی کلمه the rule
:
قاعده، یک دستور خاص یا اصل که معمولاً برای هدایت رفتارها یا فعالیتها استفاده میشود.