معنی فارسی the tail wags the dog
B2این عبارت به وضعیتی اشاره دارد که عوامل کوچک یا کماهمیت بر عناصر بزرگتر یا مهمتر تسلط پیدا میکنند.
A situation where a minor part of something controls or influences a major part.
- IDIOM
example
معنی(example):
گاهی اوقات جزئیات کوچک میتوانند کل پروژه را کنترل کنند؛ مثل اینکه دم سگ را میزند.
مثال:
Sometimes the small details can control the whole project; it's like the tail wags the dog.
معنی(example):
در سازمانها، زمانی که عوامل کوچک تصمیمات بزرگ را تعیین میکنند، دم سگ را میزند.
مثال:
In organizations, when minor factors dictate major decisions, the tail wags the dog.
معنی فارسی کلمه the tail wags the dog
:
این عبارت به وضعیتی اشاره دارد که عوامل کوچک یا کماهمیت بر عناصر بزرگتر یا مهمتر تسلط پیدا میکنند.