معنی فارسی thimblemaking
B1فرایند ایجاد انگشتدار، شامل مراحل طراحی و ساخت ابزارهای دوخت است، که به دقت و توجه به جزئیات نیاز دارد.
The process of creating thimbles.
- NOUN
example
معنی(example):
ساخت انگشتدار نیاز به مهارت و دقت دارد.
مثال:
Thimblemaking requires skill and precision.
معنی(example):
هنر ساخت انگشتدار قرنهاست که وجود دارد.
مثال:
The art of thimblemaking has been around for centuries.
معنی فارسی کلمه thimblemaking
:
فرایند ایجاد انگشتدار، شامل مراحل طراحی و ساخت ابزارهای دوخت است، که به دقت و توجه به جزئیات نیاز دارد.