معنی فارسی thinnish

B1

نسبتاً نازک، به حالتی اطلاق می‌شود که کم و بیش باریک باشد.

Somewhat thin.

example
معنی(example):

کتاب نسبتاً باریک به راحتی حمل می‌شد.

مثال:

The thinnish book was easy to carry around.

معنی(example):

او یک پلیور نسبتاً نازک پوشیده بود که او را گرم نگه می‌داشت.

مثال:

She wore a thinnish sweater that kept her warm.

معنی فارسی کلمه thinnish

: معنی thinnish به فارسی

نسبتاً نازک، به حالتی اطلاق می‌شود که کم و بیش باریک باشد.