معنی فارسی thirl
B2سوراخ کردن یا ایجاد حفره در مادهای سخت مانند چوب یا فلز.
To make a hole in a hard material such as wood or metal.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت چوب را سوراخ کند تا سطحی صاف ایجاد کند.
مثال:
He decided to thirl the wood to create a smooth surface.
معنی(example):
برای سوراخ کردن فلز، به یک مته قدرتمند نیاز دارید.
مثال:
To thirl the metal, you need a powerful drill.
معنی فارسی کلمه thirl
:
سوراخ کردن یا ایجاد حفره در مادهای سخت مانند چوب یا فلز.