معنی فارسی thoracically
B1این واژه به روش یا زمینهای در ارتباط با ناحیه قفسه سینه اشاره دارد.
In a manner relating to the thorax.
- ADVERB
example
معنی(example):
بیمار بهطور توراسیک برای هر گونه ناهنجاری بررسی شد.
مثال:
The patient was examined thoracically for any abnormalities.
معنی(example):
از نظر توراسیک، ریهها و قلب ارگانهای بسیار مهمی هستند.
مثال:
Thoracically, the lungs and heart are very important organs.
معنی فارسی کلمه thoracically
:
این واژه به روش یا زمینهای در ارتباط با ناحیه قفسه سینه اشاره دارد.