معنی فارسی thoroughpaced

B1

نحوه یا سبک انجام کاری به‌صورت پایدار و با سرعتی یکنواخت.

Carried out at a steady or measured pace.

example
معنی(example):

او مسابقه را با سرعتی پایدار و کامل تمام کرد.

مثال:

She completed the race at a thoroughpaced speed.

معنی(example):

روش کامل‌ساختن این اطمینان را می‌دهد که همه می‌توانند همگام بمانند.

مثال:

The thoroughpaced approach ensures everyone can keep up.

معنی فارسی کلمه thoroughpaced

: معنی thoroughpaced به فارسی

نحوه یا سبک انجام کاری به‌صورت پایدار و با سرعتی یکنواخت.