معنی فارسی thraep

B1

ترتیب دادن اطلاعات یا یادداشت‌ها به شکلی منظم.

To arrange or organize notes or information methodically.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که یادداشت‌هایش را قبل از امتحان مرتب کند.

مثال:

She decided to thraep her notes before the exam.

معنی(example):

مرتب‌سازی به او کمک کرد تا نکات مهم را به خاطر بسپارد.

مثال:

Thraeping helped her remember important points.

معنی فارسی کلمه thraep

: معنی thraep به فارسی

ترتیب دادن اطلاعات یا یادداشت‌ها به شکلی منظم.