معنی فارسی thrast

B1

احساس خستگی یا فرسودگی.

Fatigued, especially from exertion.

example
معنی(example):

او پس از بحث احساس خستگی کرد.

مثال:

He felt thrast after the argument.

معنی(example):

سگ زیر درخت خسته دراز کشیده بود.

مثال:

The dog lay thrast under the tree.

معنی فارسی کلمه thrast

: معنی thrast به فارسی

احساس خستگی یا فرسودگی.