معنی فارسی thrawn
B2این واژه به معنای سرسخت، لجوج یا غیر قابل انعطاف است.
Obstinate; stubborn; disobedient.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت سرسخت او موجب میشد که پیروی از دستورات برایش سخت باشد.
مثال:
His thrawn nature made it hard for him to follow instructions.
معنی(example):
او به خاطر نگرش سرسختانهاش در مذاکرات معروف بود.
مثال:
She was known for her thrawn attitude in negotiations.
معنی فارسی کلمه thrawn
:
این واژه به معنای سرسخت، لجوج یا غیر قابل انعطاف است.