معنی فارسی threnodial
B1مرتبط با شعری یا نغمهای که در سوگ نوشته شده است.
Pertaining to or characteristic of a threnody; lamenting.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تن صدای ثرنودال موسیقی با عزاداران طنینانداز شد.
مثال:
The threnodial tone of the music resonated with the mourners.
معنی(example):
آنها به شیوهای ترنودال صحبت کردند که غمشان را منعکس میکرد.
مثال:
They spoke in a threnodial manner, reflecting their sadness.
معنی فارسی کلمه threnodial
:
مرتبط با شعری یا نغمهای که در سوگ نوشته شده است.