معنی فارسی throbs
B1تپش‌ها، توصیفی برای حرکات متناوب و موزون است که معمولاً به احساس قلب یا ارتعاشات اشاره دارد.
To beat or pulse with a strong rhythm; often related to emotional or physical sensations.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A beating, vibration or palpitation.
verb
معنی(verb):
To pound or beat rapidly or violently.
معنی(verb):
To vibrate or pulsate with a steady rhythm.
معنی(verb):
(of a body part) To pulse (often painfully) in time with the circulation of blood.
example
معنی(example):
می‌توانم تپش قلبم را بعد از ورزش احساس کنم.
مثال:
I can feel the throbs of my heart after exercising.
معنی(example):
به نظر می‌رسید موسیقی دیوارها را با هیجان تپش می‌زند.
مثال:
The music seemed to make the walls throb with excitement.
معنی فارسی کلمه throbs
:
تپش‌ها، توصیفی برای حرکات متناوب و موزون است که معمولاً به احساس قلب یا ارتعاشات اشاره دارد.
