معنی فارسی thumbling

B1

ورق زدن چیزی به شکل گذرا یا سریع، به ویژه با استفاده از انگشت شست.

The act of casually browsing or searching through something, often in a quick manner.

noun
معنی(noun):

A tiny, thumb-sized person; manikin

معنی(noun):

Anything small, comparable to the size of a human thumb

example
معنی(example):

او در حال ورق زدن مجله، مقاله جالبی پیدا کرد.

مثال:

Thumbling through the magazine, she found an interesting article.

معنی(example):

او ساعت‌ها بر روی گوشی‌اش در حال ورق زدن بود.

مثال:

He spent hours thumbling on his phone.

معنی فارسی کلمه thumbling

: معنی thumbling به فارسی

ورق زدن چیزی به شکل گذرا یا سریع، به ویژه با استفاده از انگشت شست.