معنی فارسی thumbprints
B1اثرهایی که بر روی سطحی باقی میمانند و نمایانگر شکل انگشت شست یک فرد هستند.
The impression of a person’s thumb on a surface, often used for identification purposes.
- noun
noun
معنی(noun):
A print, mark or impression made by a thumb.
example
معنی(example):
کارآگاه اثر انگشتان روی پنجره را پیدا کرد.
مثال:
The detective found thumbprints on the window.
معنی(example):
هر فرد اثر انگشتان منحصر به فردی دارد که میتواند برای شناسایی استفاده شود.
مثال:
Every person has unique thumbprints that can be used for identification.
معنی فارسی کلمه thumbprints
:
اثرهایی که بر روی سطحی باقی میمانند و نمایانگر شکل انگشت شست یک فرد هستند.