معنی فارسی thymiama

B1

نوع خاصی از مطالعه گیاهان مرتبط با گیاهان معطر.

A specific study relating to aromatic plants, particularly focusing on thyme.

example
معنی(example):

تیمیاما یک شکل نادر اما جالب از مطالعه گیاهان است.

مثال:

Thymiama is a rare but interesting form of plant study.

معنی(example):

ما در کلاس گیاه‌شناسی درباره تیمیاما یاد گرفتیم.

مثال:

We learned about thymiama in our botany class.

معنی فارسی کلمه thymiama

: معنی thymiama به فارسی

نوع خاصی از مطالعه گیاهان مرتبط با گیاهان معطر.