معنی فارسی tickey

B1

وسیله‌ای کوچک و قابل‌حمل که برای کارهای کوچک استفاده می‌شود.

A small item designed for assisting with minor tasks.

noun
معنی(noun):

A silver threepenny (2 1/2 cents from 1961) bit (last minted 1964).

example
معنی(example):

او از یک تیکی برای باز کردن کشوی قفل شده استفاده کرد.

مثال:

She used a tickey to open the locked drawer.

معنی(example):

یک تیکی می‌تواند برای کارهای کوچک بسیار مفید باشد.

مثال:

A tickey can be very useful for small tasks.

معنی فارسی کلمه tickey

: معنی tickey به فارسی

وسیله‌ای کوچک و قابل‌حمل که برای کارهای کوچک استفاده می‌شود.