معنی فارسی ticktacking
B1عمل تولید صدای تیکتیک، معمولاً از یک ساعت.
The action or sound of ticking, typically associated with clocks.
- NOUN
example
معنی(example):
من میتوانستم صدای تیکتیک ساعت را در حین مطالعه بشنوم.
مثال:
I could hear the ticktacking of the clock as I studied.
معنی(example):
تیکتیک کردن ریتمی راحتکننده به سکوت اضافه میکرد.
مثال:
Ticktacking added a comforting rhythm to the silence.
معنی فارسی کلمه ticktacking
:
عمل تولید صدای تیکتیک، معمولاً از یک ساعت.