معنی فارسی tictocked
B1تیکتیک کرده، به گذر زمان در حالتی آرام و مداوم اشاره دارد.
The past tense form of 'tictoc', indicating a steady passage of time.
- VERB
example
معنی(example):
جلسه به آرامی تیکتیک کرد، در حالی که زمان به سرعت میگذشت.
مثال:
The meeting tictocked along, with time slipping away.
معنی(example):
ساعتها در حینی که روی پروژهام کار میکردم تیکتیک کردند.
مثال:
Hours tictocked away while I worked on my project.
معنی فارسی کلمه tictocked
:
تیکتیک کرده، به گذر زمان در حالتی آرام و مداوم اشاره دارد.