معنی فارسی tift
B1مشاجره کوچک یا اختلاف جزئی، معمولاً زودگذر و بیاهمیت.
A petty quarrel or disagreement; usually short-lived.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها بر سر اینکه چه کسی باید ظرفها را بشوید، یک مشاجره کوچک داشتند.
مثال:
They had a little tift over who should do the dishes.
معنی(example):
فقط یک مشاجره کوچک بود و آنها بلافاصله آشتی کردند.
مثال:
It was just a tift, and they made up right away.
معنی فارسی کلمه tift
:
مشاجره کوچک یا اختلاف جزئی، معمولاً زودگذر و بیاهمیت.