معنی فارسی tigging

B1

عمل یا فرآیند انجام حرکت‌های تند و چابک.

The act of moving quickly and nimbly, often for training or exercise.

example
معنی(example):

تگ کردن در مسیر به بهبود چابکی کمک می‌کند.

مثال:

Tigging through the course helps improve agility.

معنی(example):

او از تگ کردن در هنگام دویدن‌های صبحگاهی لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys tigging during her morning runs.

معنی فارسی کلمه tigging

: معنی tigging به فارسی

عمل یا فرآیند انجام حرکت‌های تند و چابک.