معنی فارسی tightfistedly
B1بهطرز سختگیرانهای، بهطور زیادهخواهانه و دور از بخشش.
In a manner that is unwilling to spend or give money.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور سختگیرانهای از قرض دادن هرگونه پول خودداری کرد.
مثال:
He tightfistedly refused to lend any money.
معنی(example):
او بهطور سختگیرانهای بودجه رویداد را کنترل کرد.
مثال:
She tightfistedly controlled the budget for the event.
معنی فارسی کلمه tightfistedly
:
بهطرز سختگیرانهای، بهطور زیادهخواهانه و دور از بخشش.