معنی فارسی til
A2 /tɪl/تِل، دانههای کوچک و تردی هستند که به غذاها اضافه میشوند و طعمی خاص به آنها میدهند.
Seeds from the sesame plant, often used in cooking and to make oil.
- preposition
- conjunction
preposition
معنی(preposition):
Until, till
معنی(preposition):
~ to: as far as; down to; up to, until
conjunction
معنی(conjunction):
Until, till
example
معنی(example):
من دانههای کنجد را به سالادم اضافه کردم تا تردی بیشتری بگیرد.
مثال:
I added til seeds to my salad for extra crunch.
معنی(example):
کنجد معمولاً در غذاهای سنتی در طول جشنوارهها استفاده میشود.
مثال:
Til is often used in traditional dishes during festivals.
معنی فارسی کلمه til
:
تِل، دانههای کوچک و تردی هستند که به غذاها اضافه میشوند و طعمی خاص به آنها میدهند.