معنی فارسی tilling
B2شیار کردن، عملی است که در آن زمین برای کشت با ابزارهای خاص آماده می‌شود.
The agricultural process of preparing soil for planting.
- verb
verb
معنی(verb):
To develop so as to improve or prepare for usage; to cultivate (said of knowledge, virtue, mind etc.).
معنی(verb):
To work or cultivate or plough (soil); to prepare for growing vegetation and crops.
معنی(verb):
To cultivate soil.
معنی(verb):
To prepare; to get.
example
معنی(example):
شیار کردن زمین برای برداشت خوب ضروری است.
مثال:
Tilling the land is essential for a good harvest.
معنی(example):
روش‌های مدرن فرایند شیار کردن را بهبود بخشیده‌اند.
مثال:
Modern techniques have improved the process of tilling.
معنی فارسی کلمه tilling
:
شیار کردن، عملی است که در آن زمین برای کشت با ابزارهای خاص آماده می‌شود.
