معنی فارسی tilture
B1کج شدن یا تغییر زاویه یک شیء خاص و تأثیر آن بر عملکرد آن.
The act of inclining or altering the angle of an object.
- NOUN
example
معنی(example):
کج شدن دستگاه به بهبود عملکرد آن کمک میکند.
مثال:
The tilture of the device helps improve performance.
معنی(example):
تنظیم کج شدن میتواند دینامیک کارایی آن را تغییر دهد.
مثال:
Adjusting the tilture can change the dynamics of how it works.
معنی فارسی کلمه tilture
:
کج شدن یا تغییر زاویه یک شیء خاص و تأثیر آن بر عملکرد آن.