معنی فارسی time management
B2مدیریت زمان، توانایی برنامهریزی و کنترل زمان بهطور مؤثر برای استفاده بهینه از آن.
The process of organizing and planning how to divide your time between different activities.
- noun
noun
معنی(noun):
The management of time in order to make the most of it.
example
معنی(example):
مدیریت مؤثر زمان میتواند به کاهش استرس در محل کار کمک کند.
مثال:
Effective time management can help reduce stress at work.
معنی(example):
یادگیری مهارتهای مدیریت زمان برای موفقیت تحصیلی ضروری است.
مثال:
Learning time management skills is essential for academic success.
معنی فارسی کلمه time management
:
مدیریت زمان، توانایی برنامهریزی و کنترل زمان بهطور مؤثر برای استفاده بهینه از آن.