معنی فارسی timebinding
B2زمانبندی، روشی برای پیوند زدن زمان به عملها و فعالیتهای انسانی است.
The concept of linking actions or events to specific points or durations in time.
- NOUN
example
معنی(example):
زمانبندی به شیوهای که ما زمان را به اعمال خود مرتبط میکنیم اشاره دارد.
مثال:
Timebinding refers to the way we relate time to our actions.
معنی(example):
در برخی فرهنگها، زمانبندی بر نحوه دید مردم نسبت به مهلتها تأثیر میگذارد.
مثال:
In some cultures, timebinding affects how people view deadlines.
معنی فارسی کلمه timebinding
:
زمانبندی، روشی برای پیوند زدن زمان به عملها و فعالیتهای انسانی است.