معنی فارسی timidly
B1به آرامی و با ترس یا عدم اعتماد به نفس عمل کردن.
In a manner that shows a lack of confidence or courage.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a timid manner.
example
معنی(example):
او با ترس دستش را بالا برد تا سوالی بپرسد.
مثال:
He raised his hand timidly to ask a question.
معنی(example):
او به آرامی به گروه بیگانه نزدیک شد.
مثال:
She timidly approached the group of strangers.
معنی فارسی کلمه timidly
:
به آرامی و با ترس یا عدم اعتماد به نفس عمل کردن.