معنی فارسی timidous
B1ترس و واهمه از دیگران، نشان دادن رفتار کمجرأت و خجالتی.
Showing a lack of courage or confidence; shy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کودک خجالتی پشت مادرش قایم شد.
مثال:
The timidous child hid behind his mother.
معنی(example):
او وقتی وارد اتاق شد، لبخند خجالتی زد.
مثال:
She gave a timidous smile when she entered the room.
معنی فارسی کلمه timidous
:
ترس و واهمه از دیگران، نشان دادن رفتار کمجرأت و خجالتی.