معنی فارسی timne
B1محدود کردن یا کاهش دادن در یک زمینه خاص.
To limit or narrow down; to reduce the scope of something.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند جستجوی خود را برای یافتن یک آپارتمان جدید محدود کنند.
مثال:
They decided to timne their search for a new apartment.
معنی(example):
برای متمرکز کردن خود، او فهرستی از اولویتها تهیه کرد.
مثال:
To timne his focus, he created a list of priorities.
معنی فارسی کلمه timne
:
محدود کردن یا کاهش دادن در یک زمینه خاص.