معنی فارسی tined

B1

تیند به حالتی اطلاق می‌شود که دارای دندانه یا تیغه باشد.

Describing an object possessing tines or prongs, typically for gripping or holding.

example
معنی(example):

چنگال دندانه‌دار بود که خوردن سالاد را آسان‌تر کرده بود.

مثال:

The fork was tined, making it easier to eat salad.

معنی(example):

ابزارهای دندانه‌دار برای باغبانی مفید هستند.

مثال:

Tined tools are useful for gardening.

معنی فارسی کلمه tined

: معنی tined به فارسی

تیند به حالتی اطلاق می‌شود که دارای دندانه یا تیغه باشد.