معنی فارسی tinily

B1

به گونه‌ای کوچک یا ریز، به صورت جزئی یا محدود.

In a small or diminutive manner, representing limited size or amount.

example
معنی(example):

باغ به طور کوچک با گل‌های کوچک تزئین شده بود.

مثال:

The garden was tinily adorned with small flowers.

معنی(example):

او کاغذ را به طور کوچک در دستانش نگه داشت.

مثال:

She held the paper tinily in her hands.

معنی فارسی کلمه tinily

: معنی tinily به فارسی

به گونه‌ای کوچک یا ریز، به صورت جزئی یا محدود.