معنی فارسی tinpot
B2درجایگاه ضعیف، بیمقدار یا غیررسمی، معمولاً برای توصیف قدرتهای کم اهمیت یا کسب و کارها استفاده میشود.
Used to describe someone in a position of power in a petty or insignificant way.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Inferior; shoddy.
معنی(adjective):
Of a country, regime etc., autocratic, especially amusingly so.
example
معنی(example):
دیکتاتور سفالی تصمیمات زیادی را گرفت که محبوب نبودند.
مثال:
The tinpot dictator made many unpopular decisions.
معنی(example):
او این شرکت کوچک را به عنوان یک عملیات سفالی توصیف کرد.
مثال:
She described the small company as a tinpot operation.
معنی فارسی کلمه tinpot
:
درجایگاه ضعیف، بیمقدار یا غیررسمی، معمولاً برای توصیف قدرتهای کم اهمیت یا کسب و کارها استفاده میشود.