معنی فارسی tinting
B1رنگ‌آمیزی ملایم یا افزودن رنگ به سطحی برای تغییر یا بهبود آن.
The process of adding a slight color to something, usually to enhance its appearance.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To shade, to color.
noun
معنی(noun):
The application of a tint or shade of color.
example
معنی(example):
تیره کردن پنجره‌ها می‌تواند به خنک نگه داشتن ماشین کمک کند.
مثال:
Tinting the windows can help keep the car cool.
معنی(example):
آنها در حال تیره کردن عکس‌ها برای ایجاد ظاهر قدیمی هستند.
مثال:
They are tinting the photographs for a vintage look.
معنی فارسی کلمه tinting
:
رنگ‌آمیزی ملایم یا افزودن رنگ به سطحی برای تغییر یا بهبود آن.
