معنی فارسی tintingly
B1به صورت تنلی، به روشی که حالت ظریفی از رنگ یا صدا در آن وجود دارد.
In a way that has a faint or subtle quality.
- ADVERB
example
معنی(example):
موسیقی به آرامی در پسزمینه به صورت تنلی نواخته میشد.
مثال:
The music played tintingly in the background.
معنی(example):
او با تن صدای تنلی صحبت کرد، گویی سعی داشت یک راز را بگوید.
مثال:
She spoke tintingly, as if trying to convey a secret.
معنی فارسی کلمه tintingly
:
به صورت تنلی، به روشی که حالت ظریفی از رنگ یا صدا در آن وجود دارد.