معنی فارسی tipup

B2

برخی از وسایل را به سمت بالا و برعکس کردن تعریف می‌کند.

To tilt or turn upwards.

example
معنی(example):

اگر افراد زیادی در یک سمت بایستند، قایق معکوس خواهد شد.

مثال:

The boat will tipup if too many people stand on one side.

معنی(example):

وقتی کارتان تمام شد، مطمئن شوید که میز را بالا ببرید.

مثال:

Make sure to tipup the table when you're done.

معنی فارسی کلمه tipup

: معنی tipup به فارسی

برخی از وسایل را به سمت بالا و برعکس کردن تعریف می‌کند.