معنی فارسی tire

A1 /ˈtaɪ̯ɚ/

یک پوشش لاستیکی که بر روی چرخ‌ها نصب می‌شود تا به خودرویی یا دوچرخه‌ای کمک کند که بر روی زمین حرکت کند.

A rubber covering on the wheels of a vehicle that provides traction and support.

verb
معنی(verb):

To become sleepy or weary.

معنی(verb):

To make sleepy or weary.

معنی(verb):

To become bored or impatient (with).

مثال:

I tire of this book.

معنی(verb):

To bore.

example
معنی(example):

من باید لاستیک پنچر خودرویم را تعویض کنم.

مثال:

I need to replace the flat tire on my car.

معنی(example):

لاستیک دوچرخه در حین سواری ما پاره شد.

مثال:

The bike tire was punctured during our ride.

معنی فارسی کلمه tire

: معنی tire به فارسی

یک پوشش لاستیکی که بر روی چرخ‌ها نصب می‌شود تا به خودرویی یا دوچرخه‌ای کمک کند که بر روی زمین حرکت کند.