معنی فارسی to distraction
B2به معنای پریشانی یا مزاحمت شدید، وقتی که چیزی مانع تمرکز میشود.
To the point of being unable to concentrate; often due to annoyance or irritation.
- IDIOM
example
معنی(example):
صدای محل ساختوساز مرا به شدت آزار داد.
مثال:
The noise from the construction site drove me to distraction.
معنی(example):
او با تمام پیامهایی که روی گوشیاش میآمد، به شدت آزار دید.
مثال:
She was to distraction with all the messages buzzing on her phone.
معنی فارسی کلمه to distraction
:
به معنای پریشانی یا مزاحمت شدید، وقتی که چیزی مانع تمرکز میشود.