معنی فارسی to order
A2فرآیند خواستن یا درخواست دادن از یک فروشنده برای ارائه کالا یا خدمات مشخص.
To request something to be made, supplied, or delivered.
- VERB
example
معنی(example):
میخواهم برای شام یک پیتزا سفارش دهم.
مثال:
I would like to order a pizza for dinner.
معنی(example):
او تصمیم گرفت کتابهای جدید را به صورت آنلاین سفارش دهد.
مثال:
She decided to order new books online.
معنی فارسی کلمه to order
:
فرآیند خواستن یا درخواست دادن از یک فروشنده برای ارائه کالا یا خدمات مشخص.