معنی فارسی to sb's face
B1به صورت مستقیم و بدون هیچ واسطهای، گفتن یا عملی کردن چیزی مقابل شخصی دیگر.
Directly confronting someone or speaking openly in their presence.
- IDIOM
example
معنی(example):
او حقیقت را به صورتش گفت.
مثال:
She told him the truth to his face.
معنی(example):
او همیشه نظراتش را به صورت افراد میگوید.
مثال:
He always speaks his mind to people's faces.
معنی فارسی کلمه to sb's face
:به صورت مستقیم و بدون هیچ واسطهای، گفتن یا عملی کردن چیزی مقابل شخصی دیگر.