معنی فارسی to the full

B1

به طور کامل، به گونه‌ای که همه جنبه‌های یک چیز در نظر گرفته شود یا به حداکثر رسانده شود.

To the maximum extent; fully.

example
معنی(example):

او روز تولدش را به طور کامل جشن گرفت.

مثال:

She celebrated her birthday to the full.

معنی(example):

او زندگی‌اش را به طور کامل زندگی کرد و همیشه چیزهای جدید را امتحان می‌کرد.

مثال:

He lived his life to the full, always trying new things.

معنی فارسی کلمه to the full

: معنی to the full به فارسی

به طور کامل، به گونه‌ای که همه جنبه‌های یک چیز در نظر گرفته شود یا به حداکثر رسانده شود.