معنی فارسی to top it all
B1به معنای اضافه شدن یک مشکل یا بدتر شدن وضعیت نسبت به یک شرایط قبلی.
To add to an already bad situation; making it worse.
- IDIOM
example
معنی(example):
به همه اینها، ما آخرین قطار را هم از دست دادیم.
مثال:
To top it all, we missed the last train.
معنی(example):
او دیر رسید و به همه اینها، باران هم شروع به باریدن کرد.
مثال:
She was late, and to top it all, it started raining.
معنی فارسی کلمه to top it all
:
به معنای اضافه شدن یک مشکل یا بدتر شدن وضعیت نسبت به یک شرایط قبلی.