معنی فارسی to-dos
B1لیست کارهایی که باید انجام شوند، معمولاً برای سازماندهی فعالیتها و تکمیل وظایف.
A list of tasks or items that need to be accomplished.
- noun
noun
معنی(noun):
A fuss made over something.
مثال:
I was embarrassed that they made such a big to-do out of my birthday.
معنی(noun):
A task that has been noted as one that must be completed, especially on a list.
مثال:
I have so many to-dos, I don't know where to start.
example
معنی(example):
من یک لیست طولانی از کارهایی که باید انجام دهم برای امروز دارم.
مثال:
I have a long list of to-dos for today.
معنی(example):
نوشتن کارهایی که باید انجام دهید میتواند به شما کمک کند منظم بمانید.
مثال:
Writing down your to-dos can help you stay organized.
معنی فارسی کلمه to-dos
:
لیست کارهایی که باید انجام شوند، معمولاً برای سازماندهی فعالیتها و تکمیل وظایف.