معنی فارسی to-let-the-grass-grow-under-ones-feet
B1اجازه دادن به علفها که زیر پا رشد کنند به معنای از دست دادن فرصتها و عدم انجام کارها به موقع است.
To delay taking action or to waste time; to let opportunities pass by.
- IDIOM
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت به جلو برود به جای اینکه بگذارد علف زیر پایش رشد کند.
مثال:
He decided to move forward instead of letting the grass grow under his feet.
معنی(example):
در کسب و کار، اگر میخواهید موفق شوید، نمیتوانید بگذارید علف زیر پایتان رشد کند.
مثال:
In business, you can't let the grass grow under your feet if you want to succeed.
معنی فارسی کلمه to-let-the-grass-grow-under-ones-feet
:
اجازه دادن به علفها که زیر پا رشد کنند به معنای از دست دادن فرصتها و عدم انجام کارها به موقع است.