معنی فارسی tobogganed

A2

سر خوردن با توبوگان، ورزش زمستانی که شامل سرازیر شدن از تپه‌ها با وسیله‌ای به نام توبوگان است.

The act of sliding down a hill on a toboggan, a type of sled.

verb
معنی(verb):

To slide down a hill on a toboggan or other object.

معنی(verb):

To go downhill unstoppably until one reaches the bottom.

example
معنی(example):

ما ساعت‌ها در تپه برفی با توبوگان سر خوردیم.

مثال:

We tobogganed down the snowy hill for hours.

معنی(example):

زمستان گذشته، هر وقت برف می‌بارید، با توبوگان سر می‌خوردیم.

مثال:

Last winter, we tobogganed whenever it snowed.

معنی فارسی کلمه tobogganed

: معنی tobogganed به فارسی

سر خوردن با توبوگان، ورزش زمستانی که شامل سرازیر شدن از تپه‌ها با وسیله‌ای به نام توبوگان است.