معنی فارسی toilworn
C1که اثر زحمات زیاد بر آن مشهود است، به ویژه از لحاظ ظاهری.
Having the appearance or condition resulting from hard work or labor.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Exhausted or worn out as a result of physical labour
example
معنی(example):
چهره زحمتکشیده سالها کار سخت را نشان میدهد.
مثال:
The toilworn face showed years of hard work.
معنی(example):
او به خاطر سالها کار بدنی زحمتکشیده بود.
مثال:
He had a toilworn body from years of labor.
معنی فارسی کلمه toilworn
:
که اثر زحمات زیاد بر آن مشهود است، به ویژه از لحاظ ظاهری.
