معنی فارسی topness
B1نقطه بالایی یا بالاترین سطح یک چیز.
The state of being at the highest point or peak.
- noun
noun
معنی(noun):
A quantum number of quarks and hadrons, determined by the number(s) of top quarks and antiquarks present. Symbol T.
example
معنی(example):
بالاترین نقطه کوه نفسگیر است.
مثال:
The topness of the mountain is breathtaking.
معنی(example):
ما پس از یک صعود طولانی به بالاترین نقطه سازه رسیدیم.
مثال:
We reached the topness of the structure after a long climb.
معنی فارسی کلمه topness
:
نقطه بالایی یا بالاترین سطح یک چیز.
