معنی فارسی toss one's cookies

B2

احساس تنگی در معده که ممکن است با استفراغ همراه باشد، معمولاً به دلیل ناراحتی یا حالت تهوع.

To vomit or get sick, often used humorously.

verb
معنی(verb):

To vomit.

example
معنی(example):

پس از سواری بر روی ترن هوایی، تقریباً حالتم بد شد.

مثال:

After the roller coaster ride, I almost tossed my cookies.

معنی(example):

خوردن بیش از حد آبنبات می‌تواند باعث حال بد شما شود.

مثال:

Eating too much candy can make you toss your cookies.

معنی فارسی کلمه toss one's cookies

:

احساس تنگی در معده که ممکن است با استفراغ همراه باشد، معمولاً به دلیل ناراحتی یا حالت تهوع.