معنی فارسی towage
B2عمل بکسل کردن کشتیها یا وسیلههای نقلیه دریایی.
The act of towing a vessel or vehicle, especially in maritime contexts.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of towing.
معنی(noun):
A charge for towing.
example
معنی(example):
کشیدن کشتی به گل نشسته به خاطر هوای بد پیچیده شد.
مثال:
The towage of the stranded vessel was complicated by bad weather.
معنی(example):
خدمات بکسل برای ایمنی دریایی ضروری است.
مثال:
Towage services are essential for maritime safety.
معنی فارسی کلمه towage
:
عمل بکسل کردن کشتیها یا وسیلههای نقلیه دریایی.