معنی فارسی tows

B1

کشیدن یا جابجا کردن یک جسم با استفاده از یک وسیله دیگر.

The act of pulling or dragging something behind a vehicle or another object.

example
معنی(example):

شرکت، وسایل نقلیه‌ای که خراب شده‌اند را می‌کشد.

مثال:

The company tows vehicles that are broken down.

معنی(example):

فانوس دریایی کشتی‌ها را در طول طوفان به امنیت می‌کشاند.

مثال:

The lighthouse tows ships to safety during the storm.

معنی فارسی کلمه tows

: معنی tows به فارسی

کشیدن یا جابجا کردن یک جسم با استفاده از یک وسیله دیگر.